پرش به محتوا

نگاهی به کتاب «فرزند کویر» خاطرات سیدکاظم وزیری‌هامانه: روایتی دست اول و جسورانه از صنعت نفت ایران

با اینکه وزارت نفت یکی از بزرگترین و حساس‌ترین دستگاه‌های کشور است و ناگفته‌ها درباره آن فراوان است، اما کمتر پیش آمده که روایتی دست اول و صریح از یکی از وزرای نفت درباره این وزارتخانه در دسترس عموم قرار گیرد.

 

 

شاهد این قضاوت این است که شاید تاکنون هیچ یک از وزرای نفت پس از انقلاب خاطرات خود را قلمی نکرده‌اند یا اگر کرده‌اند، چون شاید درگیر صدها مصلحت بوده‌اند، آن طور که باید و شاید وارد جزئیات، روابط، موانع و مشکلات و سنگ اندازی‌ها نشده و درباره آن صریح و شفاف سخن نگفته‌اند اما کتابی که اخیراً به نام «فرزند کویر» درباره خاطرات سیدکاظم وزیری هامانه، سرپرست و وزیر نفت در دولت اول دکتر محمود احمدی نژاد توسط انتشارات روزنه، به بازار آمده، این قاعده را می‌شکند و تصویری نسبتاً کامل و البته مشتی از خروار از درون این وزارتخانه حساس ارائه می‌هد.

اهمیت این کتاب از آن روست که راوی خاطرات، حدود نیم قرن در صنعت نفت و بخش‌های مختلف مدیریتی آن حضور داشته و در خیلی از جاها نقش اولین را برعهده داشته است؛ لذا روایتی که می‌کند، نه براساس مصلحت که براساس نگاه تخصصی است که طی سال‌ها شکل گرفته است. راوی همچنین مرزهای گاهاً خودساخته در بیان آنچه در وزارت نفت در دوره خاص دولت‌های نهم و دهم گذشته را هم می‌شکند و شجاعانه جزئیاتی را بیان می‌کند که مرور آن خواننده را با شگفتی روبرو می‌کند. وی حتی در برخی مواقع از بیان اسامی و ویژگی‌های افرادی که بسیاری‌شان هنوز هم در قدرت هستند، هراسی ندارد و لذا این کتاب می‌تواند پایداری برای پژوهش‌های بعدی در زمینه صنعت نفت و روابط پیچیده درون آن قرار گیرد.

ویژگی دیگر کتاب فرزند کویر، جامعیت آن است. کتاب روایتی کامل از زندگی، نحوه سلوک، رشد شغلی، خانواده و سرانجام حشر و نشر سیاسی و حرفه‌ای وزیری هامانه را به تصویر می‌کشد و از کوچکترین جزئیاتی صرفنظر نمی‌کند؛ لذا خواننده با مطالعه این کتاب نه تنها همه چیز را درباره صاحب خاطرات می‌داند، بلکه تصویری دقیق از بازیگران درون وزارت نفت به دست آورده و اگر کمی اهل مقایسه و بررسی باشد، می‌تواند رفتار قبل و کنونی بسیاری از افراد را سنجیده و به تصویری روشن دست یابد. کتاب فرزند کویر دارای پنج فصل است. فصل اول شامل خانواده، خاطرات کودکی و تحصیلات وی در روستای هامانه و یزد، فصل دوم شروع همکاری با شرکت ملی نفت و شرح ساختار این شرکت پیش از انقلاب و فصل سوم شکل‌گیری وزارت نفت و فعالیت‌های وزارتخانه در درون انقلاب اسلامی را شامل می‌شود. در این فصل خواننده می‌تواند با روند تشکیل وزارت نفت، تشکیل بسیاری از شرکت‌های اقماری صنعت نفت چون شرکت اویک، نیکو، شرکت ملی پالایش و پخش مواد نفتی ایران و همچنین برخی وزرای پیشین نفت و قراردادهای شاخص مانند قرارداد کرسنت (صادرات گاز ایران به امارات) آشنا شده و از زاویه دید یک مدیر قدیمی نفتی و صرفنظر از هیاهوهای گمراه کننده به آن بنگرد.

فصل چهارم کتاب هم به ماجراهای گوناگون انتصاب وزیری هامانه به وزارت نفت و مشاور رئیس جمهوری می‌پردازد که وی با لحنی صریح و شفاف به بیان بسیاری جزئیات از نحوه معرفی، روابط درون دولت‌های نهم و دهم، سیروسلوک برخی وزرای این دولت، شیوه عجیب تصمیم‌گیری‌‌ها، نوع نگاه به قوانین جاری کشور در این دولت‌ها و دیگر حواشی کار در وزارت نفت می‌پردازد که به نظر دست اول، کم سابقه و حتی تکان‌دهنده می‌آید. وزیری هامانه در این بخش، حتی از بیان جزئیات برخی دیدارها هم نمی?گذرد.

فصل پنجم و پایانی کتاب فرزند کویر هم به ماجراهای نامزدی مجلس نهم، قائم مقامی وزیر نفت و بیان دیدگاه‌ها در زمینه مدیریت، الگوهای انرژی و آینده صنعت نفت می‌پردازد.این کتاب به همت خانم پیمانه صالحی و آقای محمدحسین یزدانی راد به شیوه مصاحبه مستقیم تهیه شده و چون امکان درج تمام نکات خواندنی آن موجود نیست، بسان مشتی از خروار، بخش‌هایی مختصر از کتاب که به نظر جذاب و مطابق با مسایل روز می‌رسد، نقل می‌شود؛ با امید به اینکه این نکات مسبب مطالعه تمام این کتاب از سوی اهل بررسی و مطالعه شود.

سیر و سلوک مهندس سیدمحمد غرضی

… آقای غرضی اعتقاد چندانی به سازمان و نظام‌مندی نداشت و وقتی هم که قوانین صنعت نفت را برایشان تشریح می‌کردیم، می‌گفت: این قدر مقرراتی نباشید! هرچه من بگویم، قانون است! همین طور به دلیل روحیه چریکی خاصی که داشت خیلی خشن برخورد می‌کرد و این خصلت را در زمان استانداری (خوزستان) هم داشت. وقتی هم از مجلس رأی اعتماد گرفت، به جای اینکه به وزارت نفت برود، به کلبه (ساختمان بزرگی در غرب خیابان پاسداران) رفته بود!… اولین بار که دستور داد هیات سرپرستان قبلی سه شرکت در زمان معین‌فر و تندگویان جمع شوند تا جلسه‌ای تشکیل شود، اسلحه‌اش را روی میز گذاشته بود و این‌گونه وانمود شد: هرکسی مخالفت کند با من طرف است!

* قرارداد کرسنت

زمانی که تفکر قرارداد کرسنت مطرح شد، صادرات گاز نداشتیم در جزایری که نفت تولید می‌شد گاز (همراه نفت) می‌سوخت و از بین می‌رفت… مدیریت وقت به این نتیجه رسید که گازها را جمع آوری کنند و همان گازی را که خارج می‌شد را بدون تصفیه به امارات متحده عربی صادر کنند… فردی که بیشترین مخالفت را با اجرای قرارداد کرسنت داشت آقای محمدرضا رحیمی (رئیس وقت دیوان محاسبات کشور) بود… برخوردهای سیاسی و غیرفنی در موضوع این قرارداد مشکلات پس از آن را به وجود آورد. من و آقای غلامحسین نوذری (یکی از وزرای نفت دولت احمدی نژاد) بارها بیان کردیم که اگر قرارداد کرسنت اجرا می‌شد، بهتر بود. چون گاز ایران نمی‌سوخت و پولی هم وارد مملکت می‌شد و بعد هم قرارداد اصلاح می‌شد و قیمت بالا می‌رفت. اما افرادی مثل آقای رحیمی گفتن که قرارداد یکطرفه است و بعد هم اتهامات سیاسی وارد کردند.

دوران سرپرستی و اختلاف با احمدی نژاد

… اختلاف من با آقای احمدی نژاد از همان دوره سرپرستی شروع شد. ایشان فکر می‌کردند که اگر مرا به عنوان سرپرست انتخاب کنند می‌توانند در همه امور دخالت کنند ولی در همان دوره متوجه شدند که من برخلاف قانون عمل نمی‌کنم و مصلحت سازمان را درنظر می‌گیرم. همین‌طور معلوم شد که من وزیر مطلوب آقای احمدی نژاد نیستم، چون دستورات ایشان را درباره تغییر مدیران و معاونان وزارت نفت در دوره سرپرستی قبول نکردم… دستورات او با مقررات خاص نفت و منش رفتاری من همخوانی نداشت، سپس آن موارد را اجرا نمی‌کردم که خیلی به او بر می‌خورد و عصبانی می‌شد… در دوران سرپرستی تقریباً از همه جای حکومت با من تماس می‌گرفتند، ولی پاسخ من قاطع بود.

دوران وزارت نفت

…. مدتی که گذشت درگیری‌ها شروع شد. رئیس جمهوری فشار زیادی می‌آوردند افرادی که پیش از من (به عنوان وزیر نفت) به مجلس معرفی کرده بودند و رأی اعتماد نیاورده بودند باید در مجموعه نفت پست بالا بگیرند، به طور مثال آقای صادق محصولی را برای مدیرعاملی شرکت ملی نفت پیشنهاد کردند که پاسخم منفی بود، چون سابقه کار در صنعت نفت را نداشتند…آقای احمدی نژاد یک معاون پارلمانی به نام حجت‌الاسلام موسوی داشت که هر روز در هیأت دولت حرف جدیدی را مطرح می‌کرد. جلسه‌ای نبود که یک مطلب منفی درباره من نگوید! به طور مثال می‌گفت که فلان کمیسیون بحث استیضاح وزیر نفت را مطرح کرده است. من یک‌بار با او درگیر شدم و در جلسه هیأت دولت گفتم: آقای موسوی وزارت نفت هم معاون پارلمانی دارد که به من لحظه به لحظه گزارش می‌دهد، هیچ خبری از این حرف‌ها در مجلس نیست!… من با وزرا مشکلی نداشتم و با آقای احمدی نژاد درگیری داشتم. همان جلسات اول که وارد هیأت وزیران شدم لقب امپراطور به من داد و طوری رفتار می‌کرد که بقیه ترغیب می‌شدند بیایند چیزی از وزارت نفت بگیرند.

…. فکر می‌کردند وزارت نفت شعبه بانک مرکزی است و از ما می‌خواستند پول بدهیم. اوایل آقای احمدی نژاد هم قبول می‌کردند و مقدار قابل توجهی از پول وزارت نفت را برداشتند… جلسات هیأت دولت در زمان آقای احمدی نژاد به گونه‌ای خاص بود. دو سه نفر سوگلی بودند که می‌آمدند دستشان را دور گردن رئیس جمهوری می‌‌انداختند و مطلبی در گوش وی می‌گفتند! بعد موضوعی مطرح می‌شد و می‌فهمیدیم که مربوط به همان صحبت‌های درگوشی بوده است. وی به سوگلی‌ها فرصت زیادی برای حرف زدن می‌داد ولی نسبت به چندنفر مثل وزیر اقتصاد، رئیس بانک مرکزی، وزیر راه و ترابری(وقت)، وزیر تعاون و من موضع خوبی نداشت… همچنین بعضی از وزرا تملق‌گویی می‌کردند و باعث نزاع می‌شدند. به طور مثال وزیر کار و امور اجتماعی وقت با وجود این که تخصصی نداشت درباره همه مسایل نظر می‌داد و سعی می کرد وزیر دیگر را تحقیر کند. آقای ابراهیم شیبانی رئیس کل بانک مرکزی تحت فشار همان شخص سال ۸۶ بعد از من استعفا داد…

منبع روزنامه اطلاعات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *